سانچی ! به ما حق بده از تو بپرسیم که این اتفاق ناشی از تقدیر بوده است یا تدبیر یا غیر از این دو..
کد خبر: ۵۵۲۷۱۱
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۶ - ۱۸:۱۶ 15 January 2018

آنچه در ادامه منتشر می شود ، مطلب ارسالی مخاطبان تابناک کهگیلویه و بویراحمد است که به مناسبت  حادثه ناگوار غرق شدن کشتی نفت کش سانچی منتشر می شود .
 
سانچی این قلم لنگ وسوگوار،دل شکسته ی ایران وایرانی رابرایت می نویسم 
به قلم سیدابوتراب دولتخواه 


سانچی ! عجیب و غریب نیست اگر به عنوان یک ایرانی  باهزاران مایل فاصله ،تورا برای حرف زدن ودرددل انتخاب کرده ام...

تو نیز زخم دیده ای و سالها باهموطنانم انیس و همراز و همساز بوده ای....

سانچی ! 

سوال ها ، غم ها و آرزوها به شکلی عجیب در هم تنیده اند.به ما بگو: درآن برزخ غربت و تنهایی ، بر عزیزانمان چه گذشت؟؟؟ایران ما هنوز بهت زده است...پس لرزه های این درد ویرانگر،زندگی را برسرمان آوار کرده است...

سانچی ! به ما حق بده از تو بپرسیم که این اتفاق ناشی از تقدیر بوده است یا تدبیر یا غیر از این دو...

سانچی ! پا بر جعبه ی سیاه تکراری بگذار و منصفانه از پس این روزهای عزا و فراق ، سربلند کن و شفاف به ما بگو : آن شب شوم وحشت زا درآن غربت بر عزیزانمان چه گذشت؟؟؟



از عمق غربت غریبانه ی دریادلان وطنم بگو...

به ما بگو در حزن انگیزترین شب تاریخی دریا چه اتفاق تلخی  رخ داد؟

 هموطنانم کدام راه سخت را بدون وقت برگزیدند؟ چند خط داغ از این غم سترگ وداع را برایمان بسرای...

سانچی ! اراده ی دریادلان سرزمین ما را روایت کن که به آتش گدازان آهن و فولاد تنه می زدند

دلم پراز غم است ، قلمم لنگ و گریان است ، واژه ها به مشقت برگرده ی صفحه جای می گیرند.

زخم هایمان بی حد و مرز شده اند...گلویمان پراز کلمات دردمندو گدازان است...هنوزکودکی پرغصه  درانتظاربرگشت دوباره ی پدر، برآن است تا با مداد آرزوهایش تصویر آتش ودریا را برای همیشه خط خطی و محو کند و خودرا به آغوش گرم پدرو اسباب بازی های کره ای و چینی اش  بسپارد...

چه انتظار گنگ و مبهم و پردردی!!!

چه انتظار طویل و کشنده ای !!!

سانچی ! دردریا کنارگوش شهیدان حقیقی وطنم  زمزمه کن و بگو که روزهامان کش آمده است وآسمان وزمین برسرمان سنگینی می کنند، دلهامان برایتان لک زده است ،،، بگو که دلمان شنیدن آخرین کلام و پیامتان را آرزو و طلب  می کند...

بگو که اگر برگردید ورم زخم اقتصاد کشورمان بهبود می یابد...


سانچی ! ای خلوت گزیده در دریا با کدامین مایل و موج و نسیم می شود با عزیزانمان ارتباط برقرار کرد؟؟؟

از که بپرسیم آدرسشان و  آمدنشان را ؟

آیا می ایند یا برای همیشه نذر ماندن کرده اند؟

سانچی ! قلمم لنگ و پریشان  است ، دل پر غصه ی ایران و ایرانی را برایت می نویسم...

تاب بیاور و کمی بیشتر  برروی آب بمان و مگذارکه انتظارمان در گلو یخ بزند و خشک گردد و بمیرد...
سانچی ! تو می دانی  فواره های زخم این داغ ، قلب سرزمینم  ایران را سوزانیده است... ؟؟؟

سانچی ! ما میان جدال و تضاد آب و آتش مرددمانده ایم ،حوض حوصله مان سرریز گشته است، سنگین ترین غم های اصیل ایرانی دربی طاقت ترین دلها درجوش و غلیان است، باران اشک تمام خیابان های بی حوصله و دلتنگ کشورم را فرا گرفته است ...

سانچی !  دیروز که غرق شدی، آخرین سبوی امیدو انتظارمان ترک برداشت...کوزه ی بغضهامان شکست. آسمان ایران گریست ،تمام مادران، شعر اشک و فریاد را  سردادند،دوباره زخم سر پل ذهاب و ثلاث باباجانی دهان باز کرد و ورم نمود و پرسوزترین کتاب جدایی ( سوختن درآب ) انهم در غربت سخت برای جهان نگاشته شد.‌‌..

سانچی ! دوباره تمام شهرها و مردم  ایران با بغض شکسته و جانگداز صدایت می زنند : طاقت بیاور و  بر روی آب بمان و به ما بگو که آیا فرزندان عزیز ایران نذر ماندن کرده اند یا به وطن برمی گردند...

ایران امروز ، عجیب دلتنگی بانزاکتی دارد برای ورق زدن سفرنامه ی ماندگار دریایی دریانوردان خویش...

سانچی ! هیچ احساسی و نگاهی نمی تواند کارکلمات را انجام دهد. اما کلمات دراینجا ؛ یعنی( ایران) بغض کرده اند و بهت زده اند...و دردمندانه سکوت کرده اند و باکسی حرف نمی زنند....

سانچی ! 
تو نیک می دانی که هموطنانم برای فربه کردن و بهبود اقتصاد کشور خویش ، دل به دریا زدند واز خانواده و زن و فرزند دل کندند...تا اینکه دریا و آتش ، سنگدلانه و بی رحمانه درآن غربت تلخ راه را از دوطرف برآنان سد کردند...

آری ! وقتی برای فرار از آتش به اژدها ی دریا پناه بردی و غرق شدی  ، ایران و ایرانی درتمام جهان خون گریستند و فهمیدیم


که گریه مخصوص کودکان نیست‌‌‌‌...

آه و دریغا ! که نمی توان تقدیر را متهم کرد و نمی توان تدبیر را بی اطلاع از حقیقت این اتفاق جانگداز  شاکی بود.‌‌...

درود بر روان پاک و افق نگاه ایران دوستانه ی خدمه ی کشتی  سانچی که در سایه روشن عبورخویش ،خطی ممتد ازآگاهی را برای ایران و ایرانی رقم زدند.....

آن آزاده های آزاد اندیشی که دریا را به امید ترمیم پل های اقتصاد کشور خویش پیش رفتند وبه آتش آهن و فولاد تنه می زدند....


روحشان شاد و یادشان گرامی باد

به قلم سید ابوتراب دولتخواه
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۴
رشیدی
|
Netherlands
|
۲۳:۳۱ - ۱۳۹۶/۱۰/۲۵
کمرم شکست
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۱ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۲
روحش شاد باد.آفرین
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۵:۴۱ - ۱۳۹۷/۰۱/۲۲
روحش شاد باد.آفرین
رنجبر داراب
|
Iran, Islamic Republic of
|
۲۳:۴۸ - ۱۳۹۷/۰۵/۲۳
درود بر احساس ویژه ی استاددولتخواه
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار